هنوز بازوی مادرم سیاه و کبود است


سپس جلو رفته و عرض کردم : مادر! آیا این که قریب به هزار و چهار صد سال است خطباء می گویند : شوهرت علی (ع) را با سر بی عمامه و دوش بی رداء و ریسمان به گردن به مسجد بردند، صحت دارد؟

 

 

حضرت فرمود :  ((( استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله --- علی را بعد از رسول خدا تحقیر کردند! )))

 

من به فارسی می گفتم و حضرت عربی جواب می داد.

 

 

عرض کردم : مادر! قریب هزار و چهار صد سال است که مورخین نوشته اند و خطباء گفته اند که آن نانجیب به بازوی شما تازیانه زد و سیاه شده  ((( و فی عضدها کمثل الدملج ))) .

 

فرمود : بلی.

آنگاه دست راست را از آستین بیرون آورد ، دیدم هنوز بازوی مادرم سیاه و کبود است.

فضائل و کرامات فاطمه : ص 262

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: هنوز بازوی مادرم سیاه و کبود است,

نوشته شده در تاريخ توسط morteza heidary